- دل دادن
- عاشق شدن دلداده گشتن، علاقه یافتن، توجه کردن دقت نمودن، دلیر ساختن جرات دادن، یا دل دادن وقلوه گرفتن با اشتیاق گرم گفتگو شدن، راز و نیاز کردن (عاشق و معشوق)
معنی دل دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- دل دادن
- کنایه از عاشق شدن، فریفته شدن، دل بسته به چیزی شدن، علاقه پیدا کردن، توجه کردن، دقت کردن، جرئت دادن، دلیر ساختن،
برای مثال روی خندان طبیبان دل دهد بیمار را / باغبان بگشا ز ابرو چین که بیمار دلم (دانش - لغتنامه - دل دادن)
- دل دادن ((~. دَ))
- عاشق شدن، توجه بسیار کردن، دلیر ساختن، دلداری دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دادن عطا کردن
فریب دادن فریفتن
فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو
غلتانیدن چیزی مدور در سطحی
رهاکردن آزادکردن آزاد گذاشتن، آزاد کردن کسی از زندان. یا ولا دادن صدا. آواز خواندن، داد و بیداد کردن
با فشاری دفعی چیزی یا کسی را افکندن، تنه زدن، بسویی راندن
Bloom, Flower
Jostle, Nudge, Push, Shove, Thrust
florescer
empurrar, empurrar suavemente
empujar, empujar suavemente
blühen
kwitnąć
popychać, szturchać, pchać
цвести
толкать , подталкивать
квітнути , цвісти
штовхати , підштовхувати , штовхати
schubsen, anstoßen, schieben, stoßen
florecer
fleurir
bousculer, donner un coup de coude, pousser
fiorire
spingere, spingere delicatamente
bloeien
फूलना
धक्का देना , हल्के से धक्का देना , धक्का देना